من هنوز منتظرم...
منتظرم میان ثانیه های سنگین انتظار،
مادامی که سنگ فرش های خیس شهر را متر می کنم،ناگهان تکرار شوی...
من به این اتفاق ناگهانی محتاجم...
و به عصر باران خورده ای که تو را به قلبم هدیه دهد.
باور کن این روزها
از حجم سنگین نبودنت،نفس هایم به شماره افتاده...
بیا...
من به این اتفاق ناگهانی محتاجم...
:: اسرار غمش گفتم،در سینه نهان دارم
رسوای جهانم کرد،این رنگ پریدن ها...
[یغمای جندقی]
- آبان دخت ...
- سه شنبه ۵ مرداد ۹۵