ابتدا به ساکن باید تشکر کنم از این همه محبت...از این همه لطف و این همه دعاهای قشنگتون...و چه قدر خوشحالم که از طریق این وبلاگ با خیلی از شماها آشنا شدم و چقدر خوبه دوستای گلی مثل شما داشتن...مرسی که هستین...مامان فعلا حالش خوبه...البته 20 روز دیگه دوباره باید بره تهران و ... اما مطمئنم خدا و دعاهای شما پشتشه...مطئنم که خوب میشه :)
و اما...
از اونجایی که راه رفتنی رو باید رفت و بستنی لیسیدنی رو باید لیسید(!)شعر ناقص رو هم باید کامل کرد!( چه ربطی داشت آخه :| ) و از اونجایی که دورهمی ها همش شیرینن و خوش میگذره پس...
با هم شعر می سراییم! :دی
سه مصرع اول رو من گفتم...شما مصرع آخرشو بگین...
ردیفش کلمه ی " شد " هست :)
:: شکر خدا حال دلم گود*شد
غصه ی دل هم،همه نابود شد
دلبرکم آمده با ارمغان،
......................................
آ.د
* گود = good
:: رعایت وزن الزامی نیست فقط بهش بخوره کافیه :)) [ستاد سرودن اشعار ناسالم :دی]
:: ایده گرفته شده از(اینجا)